نوشته شده توسط : فرشيد آزاده

 

 فصل هفتم
 
برنامه‌ريزي منابع
 
(آنچه براي رسيدن به هدف ضروري است)


مقدمه
 
انسانها منبع نيستند، بلكه دارايي و ثروت هستند.
                                                                         جك گوردون[1]
 
ابزار انتخاب شده در طي برنامه‌ريزي ابزار، نيازمند بهره‌گيري از طيفي از منابع مي‌باشد. معمولاً پنج نوع منبع در اين امر دخالت دارند :
 
1ـ پول
 
2ـ تجهيزات و وسائل (كالاهاي عمده و سرمايه‌اي)
 
3ـ افراد
 
4ـ مواد مصرفي (مواد اوليه ، تداركات، انرژي ، خدمات)
 
5ـ داده‌ها ، اطلاعات، دانش ، درك و خرد
 
درباره هر يك از اين منابع، بايد به سئوالات زير پاسخ داده شود:
 
1ـ چه مقدار، در چه زمان و كجا مورد نياز است؟
 
2ـ در زمان و مكان مورد نظر، چه مقدار در دسترس خواهد بود؟
 
3ـ با كمبود يا فزوني آن بايد چگونه برخورد كرد؟
 
اغلب مي‌توان مطمئن بود كه مقدار مورد نياز و مقدار در دسترس اين منابع، با هم برابر نيستند. اختلاف آن دو معمولاً آنقدر زياد است كه بايد براي برخورد با آن در برنامه اندكي تغيير داد.اگر
 
مقدار در دسترس از مقدار مورد نياز بيشتر باشد، يا بايد فكري براي رهايي از مقدار اضافه كرد يا برنامه را طوري عوض كرد كه مقدار بيشتري از آن منبع، مورد نياز باشد. در مقابل، اگر مقدار مورد
 
نياز از مقدار در دسترس بيشتر باشد، يا بايد فكري براي تهيه مقداري بيشتر كرد يا بايد برنامه را طوري تغيير داد كه مقدار كمتري مورد نياز باشد. از آنجا كه نياز و تأمين منابع تقريباً هيچگاه در
 
تعادل نيستند، لذا برنامه‌ريزي منابع نوعي “ برنامه‌ريزي مستمر ” را ايجاب مي‌كند. مثال كارخانه آنوسر بوش را به خاطر آوريد كه در آن سلسله‌اي از برنامه‌ها براي تأمين منابع مالي و مصرف
 
مقدار اضافي آن تهيه شد.
 
اين سيكل خود يكي از دلايل اصلي اين است كه برنامه‌ريزي بايد فرآيندي پيوسته و دايمي باشد. طرح در واقع مانند يك قطعه عكس است كه از يك فيلم تهيه شده باشد. طبعاً اطلاعاتي كه از
 
يك قطعه عكس مي‌توان درباره يك فيلم بدست آورد بسيار اندك است. اكنون اجازه دهيد نوع برنامه‌ريزي مورد نياز، براي هر يك از منابع مذكور را بررسي كنيم.
 
طراحي مالي
 
زماني، كسب سود تنها هدف نهايي يك سازمان اقتصادي محسوب مي‌شد. عده‌اي هنوز هم همان عقيده را دارند. اما زمانه عوض شده است. امروزه سود عمدتاً يك ابزار و نه هدف تلقي
 
مي‌شود.
 
به اين لحاظ ، شرايط مالي مورد نياز براي بقاي يك شركت به همراه شرايط اجرا و پياده سازي آنها بايستي فرموله شوند. اين امر اغلب مستلزم استفاده از برخي تدابير اقتصادي است. به
 
عنوان مثال، تا زماني كه جريان مالي مثبت نباشد، شركت نمي‌تواند به بقا در دراز مدت اميدوار باشد. اگر شركت نتواند سودي بيش از هزينه سرمايه‌هاي موجود ايجاد كند، بقاي خود را به
 
مخاطره افكنده است. رتبه اعتباري شركت به برگشت سرمايه حساسيت زيادي دارد ولي علاوه بر آن به ديگر معيارهاي عملكرد اقتصادي نيز وابسته است.
 
آنچه مورد نياز است عبارتست از فرموله كردن حداقل سهم اقتصادي مورد نياز براي بقا و اجراي طرحها. اين امر به نوبه خود مستلزم تهيه مدلي مالي از سازمان است كه بتواند تخميني از عمل
 
كرد اقتصادي شركت را تحت شرايط معين و از پيش فرض شده، يعني همان ابزار، به دست دهد. دورنماي كلي اين طرح به همراه روند نماهاي آن در شكل‌هاي 1-7، 2-7 الف، ب و ج نشان داده
 
شده‌اند. اين مدل، در حال حاضر در شركت سازنده آن در حال اجرا است و در واقع حاصل تحولات و تغييرات عديده‌اي مي‌باشد. به كمك اين مدل ، مي‌توان تخميني از عواقب مالي تصميمات
 
شركت و تغييرات اقتصادي محيط شركت بدست آورد.


[1] -Jack Gordon

 

 



:: موضوعات مرتبط: مقالات و كتاب مديريت , ,
:: برچسب‌ها: كتاب خلق مجدد سازمان - فصل هفتم , برنامه‌ريزي منابع , ,
:: بازدید از این مطلب : 498
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 شهريور 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد